این منم ، ساعاتی قبل ازامتحانپایان ترم که در کتابخانه مشغول ...
و این عکس در هنگامی که برای لحظاتی قبل از امتحان بهخوابرفته بودم ، توسط دوستان گرفته شده ...
این منم ، درخواب، در لحظاتی که فکر می کنم خود را خوب برای امتحان آماده کرده ام
و این امتحان است ، یک امتحان دانشگاهی ، یک امتحان از یک کتاب نهایتا صد صفحه ای
وقتی بعد از خواب ، این تصویر را دیدم ، برایم اهمیتی نداشت ...
روز بعد وقتی خواستم تصاویر اضافی را پاک کنم ، دوباره که دیدمش ، ناگهان به فکری فرو رفتم ...
آری ... ، این یک امتحان ساده بود ... (یه سبد ریحون تقدیم شما)
گاهی اوقات در هنگامامتحانات بزرگتریبه خواب می رویم ، حتی برایلحظاتی اندک
یا شاید می گوییم بگذار دقایقی استراحت کنیم تا بتوانیم ...
البته آن هم امتحان است ، اما یکامتحان الهی، از کتابی به وسعت روز های زندگی ...
بد تر از آن ، این است که گاهی مثل من فکر می کنیم خوب برای امتحان آماده ایم و اما غافل از اینکه به خواب رفته ایم ...
ای خدای مهربان ، عنایتی داشته باش تا در امتحانات سخت زندگیم ، بیدار باشم ، بیدار باشم و هوشیار ...

,